«مفخرالشعراء بهاءالدین محمد میر کرمانی»، یکی از شاعران بزرگ کرمان در سدۀ هشتم هجری است. وی در کنار خواجو و عماد فقیه کرمانی، سه ضلع مثلث غزل کرمان را در دورۀ حکومت آلمظفر بر کرمان و شیراز تشکیل میدهند. او همچون دو غزلسرای دیگر کرمان، از سعدی شیرازی اثر پذیرفته و در شکلگیری غزل حافظ نقش داشته است. اشعار او، و بیش از همه غزلیاتش، در مجموعهها و جُنگهای ادبی و تذکرههای شعر که ادبای قرن هشتم تا یازدهم هجری گرد آوردهاند، موجود است و این نشاندهندۀ رونق نسبی شعر او در محیط ادبی ایران است.
متأسفانه از دیوان میر کرمانی، برخلاف خواجو و عماد فقیه، دستنویسهای متعدّد برجای نمانده است. تنها دستنویس شناختهشدۀ دیوان میر که در قرن نهم کتابت شده و مشتمل بر حدود ۷۰۰۰ بیت است، تا ۷۰سال پیش در کتابخانۀ مرتضی نجمآبادی نگهداری میشد و عدهای از اهل تحقیق ازجمله سیدعبدالرحیم خلخالی، قاسم غنی و عباس اقبال آشتیانی، آن را از نزدیک دیده و به نقل شعر از آن پرداختهاند. مرحوم سعید نفیسی که از نسخههای نادر خطی برای خود دفتری تدارک میدید، در آبان سال ۱۳۲۱ شمسی، برنویسی از همین دستنویس فراهم آورد. در حال حاضر، از سرنوشت اصل نسخۀ خطی اطلاعی نداریم و ممکن است از ایران خارج شده باشد.
ما از طریق فهرستی که مرحوم ایرج افشار بعد از فوت سعید نفیسی از برنویسهای او انتشار داده، از وجود نسخۀ دومی که مرحوم نفیسی از روی نسخۀ نجمآبادی برنوشته بود، خبردار شدیم، اما محل نگهداری آن رونوشت بر ما مجهول بود. با پیگیریهای دکتر قنبری ننیز، مشخص شد که این نسخۀ دوم، در «مرکز یادگارهای سعید نفیسی» نگهداری میشود. این مرکز را فرزندان مرحوم نفیسی، خاصه مهندس رامین نفیسی راهاندازی کردهاند. در نبود نسخۀ اصلی، همین رونوشت، مبنای تصحیح کلیات میر کرمانی قرار گرفته است. تصحیح کلیات میر کرمانی را وحید قنبری ننیز، استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، انجام داده و انتشارات سخن آن را در سال ۱۳۹۷ به چاپ رسانده است.
نگارنده پیش از آنکه رونوشتِ کلیات میر کرمانی بهدست افتد، حدود هزار بیت از اشعار او را از ۱۶ منبع خطی و چاپی فراهم کرد و به سال ۱۳۸۶ شمسی در کتاب شاعران قدیم کرمان به چاپ رساند. بعد از آن، دکتر جواد بشری نسخهای از تذکرۀ خلاصهالاشعار تقی کاشانی را که حاوی سرگذشت و نمونۀ اشعار میر کرمانی است، معرفی کرد و اطلاعات تازهای از شعر و زندگی این شاعر کرمانی را در اختیار علاقهمندان قرار داد. فاضل ارجمند آقای فرزاد ضیایی حبیبآبادی در دو مقالۀ جداگانه که در سال ۱۳۸۹ منتشر شد، ارتباط میان شعرهای میر کرمانی و حافظ را مورد بررسی قرار داد. این تلاشها موجب شد که غبار فراموشی از چهرۀ این شاعر بزرگ تاریخ ادبی کهندیار کریمان کنار رود. اکنون با عرضۀ کلیات میر کرمانی، پروندۀ شعر کرمان در سدۀ هشتم هجری تکمیلتر شده و امکان بررسی آثار میر کرمانی و تعیین جایگاه واقعی او در ادب فارسی فراهم آمده است. در نوشتار حاضر، نظری به رباعیات میر کرمانی میافکنیم.
اولین مواجهۀ من با رباعیات میر کرمانی، هنگام جستوجو در دیوان اشعار خواجو کرمانی اتفاق افتاد. حدود سه دهۀ پیش که رباعیات خواجو را میخواندم، متوجه ارتباط میان دو رباعی دیوان او شدم که بهدلیل نظم الفبایی از هم دور افتاده بودند. تنظیم الفبایی دواوین شعرای قدیم فارسی بر مبنای حروف تهجّی قافیهها، روشی است که در گذشتۀ دور چندان مرسوم نبود و اغلب دواوین قدیم، به صورت موضوعی تنظیم شدهاند. اغلب مصحّحین دیوان شعرا، به دو دلیل، تنظیم قدیم را بههم زدهاند: نخست، سهولت دسترسی به اشعار هر شاعر براساس نظم قافیهها و دیگر، عدم همخوانی نسخهها با یکدیگر در کار تنظیم موضوعی. مرحوم احمد سهیلی خوانساری، مصحّح دیوان اشعار خواجو نیز احتمالاً به همین دلایل، نظم کهن دیوان این شاعر را وانهاده و نظم الفبایی را جایگزین آن کرده است. عیب این روش، آن است که اشعاری که در دستنویسها، بنا به ارتباط موضوعی کنار هم قرار گرفتهاند، از هم دور میافتند و خواننده ربط آنها را درنمییابد.
باری، آن دو رباعی دورافتاده از هم که مصحّح دیوان خواجو متوجه و متعرّض ارتباط آنها نشده و هردو را به اسم خواجو آورده، یکی از میر کرمانی است که در تفاخر و برتری خود در امر شاعری گفته (خواجو، ۵۴۴؛ میر، ۳۶۸):
من ملک جهان را به سخن میگیرم
وین بس بُوَد از سخنوری توفیرم
زین دست که نظم من گرفتهست کمال
در کشور شعر، تا نمیرم «میر»م
و رباعی بعد، پاسخ خواجو به اوست. خواجو از ظرفیت چندمعنایی بودنِ تخلّص «میر» استفاده کرده و با بهکارگیریِ صنعت جناس، به ادعای شاعر همشهریاش رندانه جواب داده است (خواجو، ۵۵۵):
هرچند که در ملک فصاحت «میر»ی
چون شمع زبان مکش که در دم میری
تا چند زنی لاف که: «میر سخنم»؟
بر سبلت خویش تا نمیری، میری!
بنده این نکته را کشفی تازه میپنداشتم و در کتاب شاعران قدیم کرمان مطرح کردم (میرافضلی، ۴۰۱). سالها بعد که با کتاب منشآت معینالدین اسفزاری (زنده در ۹۰۳ق) آشنا شدم و نسخۀ خطی آن را به مطالعه گرفتم، متوجه شدم که این نویسندۀ نامدار دورۀ تیموری، از داستان رقابت خواجو و میر کرمانی اطلاع داشته و رباعیات آنها را در خاتمۀ منشآت خودش نقل کرده است (اسفزاری، ۴۴۴-۴۴۵): «نقل است که میر کرمان که معاصر خواجو بود، این رباعی بگفت: من ملک فصاحت به سخن میگیرم… چون خواجو را کمال نام بوده، از این سخن رنجیده، این رباعی گفته: هرچند که در ملک فصاحت میری…».
بعد از چاپ کلیات میر کرمانی، دیدم مرحوم سعید نفیسی نیز در دیباچۀ برنویس دیوان میر، به این دو رباعی اشاره کرده است (میر، ۳۷). تاریخ این دیباچه، دوم آبان ۱۳۲۱ شمسی است. من حدس میزنم که مأخذ استاد نفیسی، همان منشآت اسفزاری باشد.
همانطور که گفتم، جستوجوهای من برای یافتن اشعار میر کرمانی در سفینهها و جُنگهای قدیمی، منجر به جمعآوری حدود هزار بیت از اشعار او شد که اغلب از غزلیات او بودند. از رباعیات میر، علاوه بر رباعی بالا، رباعی زیر به چنگ من افتاد که در یک جُنگ قدیمی مورخ ۷۶۳ق درج شده است (میرافضلی، ۴۸۵):
گرمی تنت زین دل بریان من است
اصل عرقت ز چشم گریان من است
ای دوست! هرآنچه بر تن نازک توست
حق میداند که جمله بر جان من است
کلیات میر کرمانی دربردارندۀ ۷۸ رباعی است و طبق اشارۀ مصحّح، رباعی بالا در اصل دستنویس نیست و ایشان آن را از روی کتاب شاعران قدیم کرمان، وارد دیوان کرده است. ما در دفتر اشعار میر، همانند اغلب شاعران همدورهاش، با همۀ انواع شعر سروکار داریم: از قصیده و غزل و قطعه و رباعی گرفته، تا مخمس و ترجیعبند و مثنوی. شاعران آن روزگار، برای آنکه مرتبۀ سخنوری خود را کامل نشان دهند، در همۀ قالبها شعر میگفتند، اما همۀ شعرهای آنها از اهمیت یکسان برخوردار نیست؛ همچنانکه اوج هنر حافظ در غزلیاتش نمودار است، نه در قصاید و قطعاتش. میر کرمانی نیز شاعری غزلسرا محسوب میشود و این بخش شعرهای اوست که به شخصیت شعریاش اعتبار خاص بخشیده و او را از اقرانش، متمایز کرده است…
(تصویر: منشآت اسفزاری، دستنویس شماره ۳۱۸ کتابخانه مجلس سنا)
> متن کامل این مقاله را در شماره سیزدهم «جنگ هنر مس» بخوانید.