اشاره: «شبِ جُنگ هنر مس»، شنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۹۸ در تهران برگزار شد. در این برنامه که در قالب سلسلهبرنامههای «شبهای بخارا» و با حضور جمع پرشماری از اصحاب فرهنگ و هنر، در خانۀ اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، «فرهاد ناظرزاده کرمانی»، «بلقیس سلیمانی»، «محمدرضا زائری»، «علی دهباشی» (بانی و مجری برنامه)، «هوشنگ امیراردلان»، «سیدعلی میرافضلی» و «مجتبی احمدی» سخنرانی کردند. تقدیر از استاد «علی خسروی»، طراحگرافیک و نقاش پیشکسوت، از بخشهای ویژۀ این برنامه بود. همچنین در این برنامه، ویژهنامۀ «جُنگ هنر مس» برای «احمدرضا احمدی» و فهرستنامۀ این مجله از شمارۀ یک تا یازده، عرضه شد.
در ادامه، گزیدهای از سخنانِ چند تن از سخنرانانِ «شبِ جُنگ هنر مس» را، بدونِ «وی گفت» و «وی افزود»، آوردهایم.
علی دهباشی:
در روزگاری که کاغذ کیلوگرمی ۵هزار تومان را باید ۱۴هزار تومان بخریم و زینکی که تا دیروز ۲۵هزار تومان بود، به ۶۰هزار تومان و امروز به ۷۰هزار تومان رسیده، دیگر حسادت و تنگنظری معنی ندارد؛ همه زیر تیغ گرانی کاغذیم و طبیعی است اگر دولت فاجعۀ کاغذ را که برای فرهنگ ایران ایجاد شده، حل نکند، یکبهیک از میدان بهدر میرویم. البته، شایستگی فرهنگ ایران بیش از این است که عنصری به نام کاغذ در بین بودجههای عریض و طویل دولتی، عاملی باشد که نشریات و انتشار کتاب را تعطیل کند؛ تعطیل به این معنا که تیراژ کتابی که ۱۰سال یک پژوهشگر وقت گذاشته و نوشته، ناشرش میگوید ۵۰۰ نسخه چاپ میکنیم و بهجای حقالتألیف هم به خودت ۱۰ نسخه کتاب میدهیم؛ یعنی بساط پژوهش و کار فرهنگی، با اُفت تیراژ، جمع خواهد شد. ۶-۲۵سال پیش، تیراژ کتابها ۳۰۰۰ و ۴۰۰۰ نسخه بود و از هر کتابی ۹۰۰ نسخه برای کتابخانههای عمومی میخریدند، اما اکنون نویسندههای خیلی معروف، با تیراژ ۱۰۰۰ و ۵۰۰ نسخه روبهرو هستند. در چنین شرایطی، انتشار یازدهمین شمارۀ «جُنگ هنر مس» را جشن میگیریم و امیدوارم همکاران ما در این مجله، این دوران بحرانی را پشتسر بگذارند و دوام پیدا کنند. جلسۀ امشب هم برای عرض خستهنباشید و قدردانی از دستاندرکاران «جُنگ هنر مس» است.
من از خوانندگان نشریۀ «جُنگ هنر مس» هستم و حتی آگهیهای این نشریه را هم میخوانم. ازجمله ویژگیهای این نشریه، ویرایش یکدست مطالب است که در این زمینه بسیار یگانه است. مطالب و موضوعاتی که سردبیر و هیأتتحریریه تنظیم میکنند، بکر و نو است؛ مطالبی نیست که یاد فلان نشریه بیفتید؛ همیشه ما را با یک ویژگی جدید از فرهنگ کرمان آشنا میکند؛ بنابراین، با داشتن یک دورۀ ۱۱جلدی از این نشریه، با بخش مهمی از مفاخر و بزرگان کرمان و ایران در عرصههای گوناگون آشنا میشوید. هریک از این ویژهنامهها، یک جشننامه برای نویسندهها و هنرمندانی است که به آنها پرداخته شده است.
فرهاد ناظرزاده کرمانی:
یادم است استاد من و عموی معنوی من، آقای باستانی پاریزی، به من میگفتند در زمانی که مغول به ایران حمله کرده، در کرمان هنوز خبر نداشتند که مغولها حمله کردهاند، اما امروز خبر، در حال وقوع گزارش میشود؛ ضمن اینکه با فعل ماضی گزارش نمیشود که آتش گرفت؛ بلکه در حال آتش گرفتن و آن هم چند میلیون نفر، اتفاق را نشان میدهند. این پدیده موجب شده رسانههای الکترونیکی بهوجود بیایند و رسانههای چاپی که نمونهاش همین «جُنگ هنر مس» است، در مرحلۀ دوم و سوم قرار گیرند و مشکلاتی پیدا کنند که باعث شود به پشتیبانی بیشتر مردم و اصحابِ تصمیمگیری نیاز داشته باشند. این نشریات مشکلات اقتصادی دارند؛ ضمن اینکه کمتوجهی مردم به کتاب و رسانههای چاپی، مشکلی دیگر است. اصولاً هر رسانۀ جدیدی که بهوجود میآید، رسانههای قبلی به رسانهای درجهدو تبدیل میشوند. زمانی که رادیو بهوجود آمد، همه گفتند مطبوعات دیگر جایگاهی ندارند و انتقال پیام از یکدسته به یکدستۀ دیگر صورت خواهد گرفت، اما مطبوعات ماند. تلویزیون که آمد، میگفتند رادیو باید جمع کند و برود و همینطور سینما که بیش از ۱۰۰سال از تولد آن میگذرد؛ گفتند باید جمع کند و برود، اما هردو ماندند. به نظر میرسد نهاد ارتباطی در بشر تقویت شده و همواره تنوع پیدا میکند و بر کیفیت و کمیت آن افزوده میشود و اینگونه نیست که یک رسانه، رسانهای دیگر را ساقط کند، اما اعتبار آن را کم و تخصصی میکند؛ «گروهی این، گروهی آن پسندند». مثلاً خود من هنوز به رسانههای چاپی علاقهمندم و خیلی کمتر سراغ رسانههای الکترونیکی میروم، اما نسل جوان تقریباً میخواهند تمام نیازهای خود را با رسانههای الکترونیکی و با لپتاپ و اینترنت و دستگاههای موبایل برطرف کنند. به هر حال، مقداری هم نظریه مارشال مک لوهان که میگوید: «رسانه، پیام است»؛ رسانه جایگزین پیام میشود؛ در دوران ما بهوجود آمده است…
در هر حال، رسانههای کاغذی و چاپی به حمایت بسیار احتیاج دارند و نباید این حمایت از این رسانهها دریغ شود؛ چراکه این رسانهها در خطرند. ما خوشحالیم که «جُنگ هنر مس» منتشر میشود و تاکنون به شکل منظم پیش رفته است.
بلقیس سلیمانی:
فکر میکنم «جُنگ هنر مس» میتواند فرهنگ و هنرِ دور از مرکز را نمایندگی کند. فرانسویها یک تعبیری دارند که میگویند: «پاریس و بیابانهای فرانسه» که در مورد ایران هم صدق میکند: «تهران و بیابانهای ایران»؛ اینکه ما تقریباً همهچیز را از امکانات در تهران متمرکز میکنیم و به همین دلیل بچههای کرمان و شهرهای دیگر به تهران مهاجرت میکنند؛ چرا این اتفاق میافتد؟ و چون وضعیت مالی و شغلی اجازه نمیدهد، در بدترین جاها سکونت دارند و میگویند اگر به تهران نیاییم در جامعۀ ادبی و فرهنگی پذیرفته نمیشویم که البته به یک معنا هم راست میگویند. تقسیم نشدن عادلانه و توزیع نادرست امکانات فرهنگی و امکانات اقتصادی بهمراتب همینطور، موجب شده تهران گرانیگاه باشد و همه رو به سوی این قبله باشند.
فکر میکنم «جُنگ هنر مس» اگر بتواند کاری کند، همین است که درست مثل جُنگ اصفهان، فرهنگ و ادب کرمان را نمایندگی کند. میتواند برای بچههایی که دور از مرکز هستند، صدا و تریبونی باشد و آثار آنها چاپ و نقد و ارزیابی شود؛ ضمن اینکه ما را هم به نسلهایی که از کرمان مهاجرت کردهاند، متصل میکند؛ یعنی این بچهها را به فرهاد ناظرزاده کرمانی، آقای احمدرضا احمدی، مرحوم باستانی پاریزی و خیلیهای دیگر که دیگر آنجا نیستند و حتی احتمالاً در آنجا متولد هم نشدهاند، اما ریشه در آن خاک دارند، متصل میکند و شمارههایی به این بزرگواران اختصاص میدهد. بنابراین، اینکه بین این سنت ستبر -چون کرمان از این جهت عالی است- و نسل جوانی که حداقل در زمینۀ داستان پنجشش نویسندۀ درجهیک طی ۱۰سال گذشته به جامعۀ ادبی ایران معرفی کرده، ارتباط برقرار میکند و انعکاسدهندۀ صدای این هنرمندان جوان است، قابل تقدیر است.
محمدرضا زائری:
آنچیزی که امروز به نظرم رسید در محضر شما عرض کنم، حمایت و همتی است که مجلۀ «جُنگ هنر مس» را رقم زده است. بدون تعارف، امثال جناب میرافضلی فراوان هستند، اما این حمایت هرجایی رخ نمیدهد. من دستاندرکاران مجتمع مس سرچشمه را نمیشناسم، اما اینکه ایشان ۲۰سال مدیر روابطعمومی است، برای من معنی دارد. اینکه ۲۰سال قدر یک انسان هنرشناس، هنرمند و اهل فرهنگ را دانستهاند، معنی دارد. تعارف نداریم؛ در کشوری زندگی میکنیم که متأسفانه قدر شناخته نمیشود و هنرمند بر صدر نمینشــیند. گفت: «تو اهل دانش و فضــلی، همین گناهت بس» و این حکایت روزگار ماست. حالا، اینکه یکجایی قدرشناسی کردهاند، به نظر من ارزش دارد.
سرکار خانم سلیمانی، که خواهری کردند و به من اظهار محبت کردند، اشاره داشتند که این دلخوری و آزردگی این روزها از اهل سیاست و اهل اقتصاد و غیره برای همۀ ما وجود دارد؛ اما فراموش نکنیم اگر امروز در کرمان آثار گنجعلیخان را داریم، گنجعلیخان حاکم صفویه بود. اگر خواجه نصیرالدین طوسی رصدخانۀ مراغه را ساخت، سیاستی و اقتصادی از او حمایت کرد و ۵۰درصد قصه این است که خواجه نصیرالدین نابغه بود، اما ۵۰درصد دیگر این است که کسی از او حمایت کرد و این را نباید فراموش کنیم. فراواناند کسانی که دغدغه دارند، استعداد دارند، انگیزه دارند و هنر دارند، اما قدر آنها دانسته نمیشود، کما اینکه خیلی از حمایتها از کسانی شده که آنها لیاقت نداشتند؛ بنابراین، اگر این دو موضوع در کنار هم قرار گیرد، نتیجهای مثل «جُنگ هنر مس» را رقم میزند.
مجتبی احمدی:
ما، هم نگاه تشویقی داشتهایم و هم خواستهایم صدای هنرمندانی باشیم که کمتر صدای آنها شنیده میشود. اما در کنار آن، تلاش کردیم از هنرمندانی هم که اتفاقاً صدای رسایی داشتهاند و آدمهای مهم و مؤثر و جریانسازی در ردۀ ملی و بلکه جهانی بودهاند و البته ریشه در همان خاک پاک دارند، غافل نشویم و پروندههایی که در برخی از شمارههای «جُنگ هنر مس» داشتیم، با چنین نگاهی شکل گرفت. یعنی هر شماره، تلفیقی از هر دو نگاه است؛ دیدن آدمهایی که در کرمان، خوب و مؤثر کار میکنند و آدمهایی که جزو بزرگان فرهنگ و هنر استان کرمان هستند که به هر دلیلی ساکن کرمان نیستند، اما باید از ظرفیت فکری، فرهنگی و هنری آنها استفاده کنیم و قدرشان را بدانیم و ضمناً از داشتههای آنها بهره ببریم…
نکتۀ دیگری که هم من، هم جناب میرافضلی و هم دوستان دیگری که با ما همکاری دارند، مدنظر داشتهایم، این بوده که تلاش کردهایم از مواردی که بین ما فاصله میاندازد، حتی در فضای فرهنگیهنری که زیر یک سقف هستیم، دوری کنیم. در کرمان هم دستهبندیها و اختلافها و مواردی که برخی سلیقهای، برخی فکری و برخی حتی اعتقادی و برخی در شیوۀ و سبک کار است، وجود دارد، اما در «جُنگ هنر مس» کوشیدهایم که این مجله واقعاً فراگیر باشد. در رشتههای مختلف هنری، تا جایی که در توانمان است، دوستان را فارغ از اینکه چه تفکر سیاسی دارند و از چه مسلک اعتقادی پیروی میکنند و یا چه شیوۀ هنری در کارشان دارند، دیدهایم و خیلی هم بر این موضوع تأکید داریم. اعتقاد داریم «جُنگ هنر مس» باید جایی باشد که هرکس تابلوی آن را دید، بداند این در به روی او باز است. امیدوارم در این زمینه، موفق بوده باشیم.