انقطاع از تاریخ اجتماعی میانِ ما و «ترکان‌خاتون» چه نسبتی برقرار است؟. .


نقل قول مشهوری در میان برخی اهالی علوم اجتماعی وجود دارد مبنی بر این‌که بدون شناخت گذشته، گذر به تجدد بی‌فایده است. برخی حتی پا را فراتر می‌گذارند و می‌گویند با شناخت تجربه‌های تاریخی و ویژگی‌های کهن فرهنگی است که می‌توان راهی برای نو شدن و استفادۀ خردمندانه از ابزار مدرن پیدا کرد. برای نمونه، مرتضی فرهادی، استاد بازنشستۀ انسان‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی، ازجمله کسانی است که معتقد است یکی از دلایل مهم انحراف در جریان توسعه در ایران، به ناآشنایی برنامه‌ریزان توسعه از گذشتۀ ایران برمی‌گردد. فرهادی ازجمله در نقد اقبال ایرانیان به جایگزینی گستردۀ چاه‌های آب عمیق و نیمه‌عمیق به‌جای قنات در نظام آبیاری ایران، یکی از دلایل این استفادۀ گسترده را به فقدان درک تفاوت‌های تاریخی و جغرافیایی کشور مربوط می‌داند. او در بخشی از مقاله‌ای با عنوان «آزار مَکل مَکل مَکینِگی (دیوک چاهی)» می‌نویسد: توقع نابجایی است اگر انتظار داشته باشیم که تجربیات تاریخی و دانش صریح و ضمنی و تکنولوژی‌های مربوط به آب در ایران و هلند شبیه به‌هم بوده و قابل استفاده و سرمشق برای یکدیگر باشند! این مسئله در علم اقتصاد، اقتصاد کشاورزی و اقتصاد آب و شیوه‌های استفاده از تکنولوژی در بسترهای چنین کشورهایی حتی ممکن است گول‌زننده هم باشد. حوادث و پیامدهای مطرح در این نوشته، نمونه‌ای تاریخی و در عین‌حال بسیار وحشتناک و تأسف‌بار از به‌کارگیری فن‌آوری به شکل کورکورانه و بدون توجه به زادگاه آن (شگرد شوم) در کشورهایی نظیر ماست… نباید فراموش کرد که «کاریز» و ذات تمدن کاریزی با صلح و انسان‌دوستی و همکاری و رفاقت عجین است و چاه عمیق و نیمه‌عمیق با فردگرایی و رقابت و خشونت. این آزار به معنای استفادۀ بی‌رویه از ذخایری به‌مراتب حیاتی‌تر از نفت است. پیامدهای این بیماری به‌گونه‌ای است که نه‌تنها در راستای منافع ملی و توسعۀ پایدار ایران و کشورهای نظیر قرار ندارد‌، بلکه در درازمدت پیامدهای وحشتناک و عذاب‌آوری برای همۀ کرۀ خاکی و هستی و موجودات این سرزمین و منطقه و روابط دوستانۀ خیرخواهانه و یاریگرانۀ مردم ما با یکدیگر و با کشورهای همسایه دارد، که درخور بررسی و اعتنای بسیار است.»‌ این نقل قول از فرهادی، هرچند بر نظام مدیریت آب در ایران مربوط است، اما می‌توان این‌گونه از آن استنباط کرد که همۀ برنامه‌ریزی‌ها و داوری‌ها دربارۀ توسعه، مشروط به شناخت دقیق تاریخ اجتماعی ایران است؛ چراکه نمی‌توانیم منقطع از جریان تاریخی، برای خودمان پارچۀ برنامۀ توسعه را ببریم و بدوزیم.
این‌همه را گفتم تا به «ترکان‌خاتون» برسم؛ زنی که بر کرمانیان حکمرانی کرده و از خود بناها و اقدامات ارزشمندی به میراث گذاشته است. اما ما کرمانیان با ترکان‌خاتون و میراثش چه نسبتی داریم؟ گویی ما دچار نوعی انقطاع تاریخی شده‌ایم؛ انقطاعی که موجب شده هیچ ردّی از گذشته را در زندگی‌مان لمس نکنیم. از این‌روست که اگر یک گردشگر از یک شهروند کرمانی بگوید «کمی از ترکان‌خاتون و دورۀ حکومتش برایمان بگو»، بعید است که هم‌شهری عزیز ما بتواند دربارۀ این زن و ویژگی‌های حکومتش چیزی بگوید. نگارنده خودش تا همین یک‌ماه پیش که قرار شد پرونده‌ای دربارۀ ترکان‌خاتون در این مجله منتشر شود، در زمره همین کرمانیانی بود که اطلاعاتش در این‌باره ناچیز بود. در اینجا بار دیگر باید بگوییم خداوند آقای محمدابراهیم باستانی پاریزی را رحمت کند که هرگاه دربارۀ کرمان اطلاعاتی بخواهیم، می‌توانیم به کتاب‌های او رجوع کنیم. ویژگی باستانی پاریزی در مستندسازی وقایع تاریخی، البته منحصر به اوست. چنان‌که مجید تفرشی، تاریخ‌پژوه، پیش از این در گفت‌وگو با همین مجلۀ جُنگ هنر مس گفته است باستانی پاریزی از معدود کسانی است که به اهمیت تاریخ اجتماعی و تاریخ خانواده‌ها پی برده بود و آثارش پر است از روایت زندگی کسانی که در آثار دیگر پژوهشگران تاریخ به چشم نمی‌خورد.
احتمالاً یکی از دلایلی که ما از اوضاع و احوال اجتماعی گذشته کم می‌دانیم، به نبودِ آثاری برگردد که وقایع اجتماعی را مستندسازی کرده باشند. نهادهای فرهنگی و سازمان‌هایی که خودشان را متولی امور اجتماعی معرفی می‌کنند در این‌باره چه کرده‌اند؟ تقریباً هیچ. در اینجا مسئله فقط به ترکان‌خاتون بازنمی‌گردد. در تاریخ کرمان سراغ هر زن تاثیرگذار دیگری هم که برویم وضعیت بهتری ندارد. برای نمونه، آیا فداکاری و همت خانم فاخره صبا که در کنار همسرش مهندس افضلی‌پور برای توسعۀ فضاهای دانشگاهی در کرمان کوشید، موجب شده است که او را به کرمانیان معرفی کنیم؟ این فهرست می‌تواند هم در میان چهره‌های معاصر و هم در میان شخصیت‌های تاریخی مفصل‌تر از این حرف‌ها شود. اما جامعه‌ای که سرمایه‌های نمادینش را نشناسند، نمی‌تواند از این سرمایه‌های نمادین به شکل ارزشمندی استفاده کند. چه‌بسا حتی در لحظاتی به تخریب سرمایه‌های نمادین هم همت بگمارد! نیازی به مثال نیست. نمونه‌های زیادی از تخریب و بی‌توجهی به سرمایه‌های نمادین وجود دارد که اهل نظر از آن آگاه‌اند.
مهجور ماندن «ترکان‌خاتون» و میراثش نزد کرمانیان می‌تواند برای ما زنگ خطری را به صدا درآورد تا برگردیم و به گوشه‌گوشۀ شهر نگاه کنیم و ببینیم که چه میراثی را بی‌اعتنا رها کرده‌ایم؛ هم میراث معنوی و هم بناها و یادگارهای تاریخی. البته که مقصود از شناخت میراث تاریخی به معنای زیستن با ویژگی‌های گذشته نیست، بلکه به این معناست که ما خودمان را بی‌ریشه و رها فرض نکنیم. دریافتن ریشه‌های تاریخی جامعه و شناخت سنّت‌ها و کهن‌الگوها می‌تواند دست‌مایۀ برنامه برای آینده باشد. حالا نشانه گرفتن سنگ‌های بزرگ، فعلاً پیشکش، همین یک فقره «قبۀ سبز» را دریابیم و ببینیم که چه می‌توان کرد.

عکس: محمدهادی جلال‌پور / جنگ هنر مس

(پرونده «ترکان‌خاتون» در شماره ۲۲ مجله منتشر شده است.)

تأملاتفرهنگ

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.